شماره ٢٢: سخت جانى هر کجا آيد بعرض امتحان

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
سخت جانى هر کجا آيد بعرض امتحان
مغز ما را چون صدف خواهد برآورد استخوان
تيره بختى دارد از اقبال رنگ ما نشان
ميکند فانوس شب روشن چراغ کهکشان
از خم مژگان برون تاز است پرواز نگاه
وحشت ما بال و پر کرده است اندر آشيان
در بيابانى که مى بالد رم ديوانه ام
ميکنند از نقش پا مقراض وحشت آهوان
گر نشد ديوانه من پا بدامان ادب
ناله را زنجير ميگردد رگ خواب گران
مگذر اى شوخ از طواف ديده حيران من
دارد اين نقش قدم از طرز رفتارى نشان
رنگ مى بازد سراپايم بيک پرواز دل
در نسيم بال بلبل دارد اين گلشن خزان
تيشه فرهاد من مضراب ساز درد کيست
کز رگ هر سنگ همچون تار ميجوشد فغان
حرفى از چشم ترم گفتند در گوش محيط
موجش از گرداب ماند انگشت حيرت در دهان
حسرتم هر جا نشان ناوک ناز تو کرد
ريخت مغز از استخوان ما چو آب از ناودان
قابل عرض سجودت کو بسامان جبهه ئى
از عرق آبى مگر پاشم بخاک آستان
هر دو عالم در کمند سر بزانو بستن است
خانه دارد در بغل تا حلقه ميباشد کمان
نيست (بيدل) گوشه گيريهاى ما بى مصلحت
خلوتى ميبايد ارباب سخن را چون زبان



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید