شماره ٧٧٠: دلهاى صيقلى بود آيينه دار حسن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
دلهاى صيقلى بود آيينه دار حسن
آيينه چشم شور بود در ديار حسن
دام بود به طبع هوسناک سازگار
بيگانه پرورست هواى ديار حسن
از عرض ملک نخوت شاهان فزون شود
در دور خط زياده شود اقتدار حسن
چون خط مشکبار، بود پيچ و تاب من
روشن ز روى آينه بى غبار حسن
از يکدگر گزير ندارند حسن و عشق
رنگين ز داغ عشق بود لاله زار حسن
گردى است خط ز لشکر زلف سبک عنان
مژگان صفى است از سپه بى شمار حسن
چشم وفا مدار ز خوبان که مى کند
در هر نگاه جامه بدل نوبهار حسن
در زير خاک ماند نهان چون زر بخيل
هر کس نکرد خرده جان را نثار حسن
کوه از خروش سيل محابا نمى کند
فرياد عاشقان چه کند با وقار حسن؟
از صبر و عقل و هوش به خون دست خويش شست
روزى که گشت صائب بيدل شکار حسن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید