شماره ٧٣٦: بپوش چشم ز وضع جهان و عشرت کن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
بپوش چشم ز وضع جهان و عشرت کن
ببند در به رخ کاينات و وحدت کن
نه اى شريفتر از کعبه، اى لباس پرست
به جامه اى که به سالى رسد قناعت کن
چه گل در آب به تعمير کعبه مى گيري؟
خراب گشته دلى را برو عمارت کن
ز اشک و چهره ترا داده اند آب و زمين
براى توشه فرداى خود زراعت کن
چو آفتاب به قرصى اگر رسد دستت
ز گرد خوان فلک، ذره ذره قسمت کن
دمادم است که طبل رحيل ساز شده است
به هر تپيدن دل فکر کار رحلت کن
لباس عافيتى به ز خاکسارى نيست
به اين لباس سبک از جهان قناعت کن
چو سرو و بيد به برگ از چمن مشو قانع
مگر به ميوه توانى رسيد، غيرت کن
فريب شهرت کاذب مخور چو بى دردان
به جاى تربت مجنون مرا زيارت کن
نمک به ديده من شورفکر ريخته است
ترا که درد سخن نيست خواب راحت کن
حريف سنگ حادث نمى شوى صائب
درآ به عالم بى حاصلي، فراغت کن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید