شماره ٧٢٦: مباش درصدد بى شمار خنديدن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
مباش درصدد بى شمار خنديدن
که صبح باخت نفس از دوبار خنديدن
دل از گشايش لبها چو پسته نگشايد
خوش است از ته دل غنچه وار خنديدن
يکى هزار کند نقد زندگانى را
به روى سوختگان چون شرار خنديدن
جهان به چشم حسودان سياه مى سازد
چو لاله با جگر داغدار خنديدن
درآ به عالم سختى کشان و عشرت کن
که ريخته است درين کوهسار خنديدن
بود گشادن آغوش در وداع حيات
درين زمانه ناپايدار خنديدن
فريب عشرت دنيا مخور که بى دردى است
برون نرفته ازين نه حصار خنديدن
نمود آب عقيق ترا غبارآلود
ز زير لب به من خاکسار خنديدن
دهان غنچه و چشم ستاره و لب صبح
گذاشتند به آن گلعذار، خنديدن
خبر نيافته ز انجام کار خود صائب
ز غفلت است در آغاز کار خنديدن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید