شماره ٧١١: نمى شود سخن راست در دهان پنهان

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
نمى شود سخن راست در دهان پنهان
که تير را نکند خانه کمان پنهان
به دل مساز نهان عشق را که ممکن نيست
که مه شود به سراپرده کتان پنهان
نمى کنم هوس طول عمر، تا شد خضر
ز شرم زندگى از چشم مردمان پنهان
به آب خضر نسازم سيه نظر، تا هست
عقيق صبر مرا در ته زبان پنهان
مبين به چشم حقارت شکسته رنگان را
که هست طرفه بهارى درين خزان پنهان
هجوم خلق نگردد حجاب هستى حق
ز کثرت رمه کى مى شود شبان پنهان؟
برون ميار ز دل زينهار ريشه غم
که خنده هاست درين شاخ زعفران پنهان
حجاب مصرع برجسته نيست طول غزل
کجا به زلف شود موى آن ميان پنهان؟
حجاب آن تن سيمين لباس کى گردد
ترا که مغز نباشد در استخوان پنهان
چو آفتاب ز خلق است نور حق ظاهر
چگونه يوسف گردد به کاروان پنهان؟
فروغ شمع مرا لامکان احاطه نکرد
مرا چگونه کند طاس آسمان پنهان؟
ز شرم ناله من جمله بلبلان صائب
شدند در خس و خاشاک آشيان پنهان



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید