شماره ٦٦٩: گر چو شبنم دل خود آب توانى کردن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
گر چو شبنم دل خود آب توانى کردن
بر سر بستر گل خواب توانى کردن
اين خيالات پريشان که ترا در نظرست
در ته خاک کجا خواب توانى کردن؟
پشت بر قبله حق تا نکني، هيهات است
روى در خلق چو محراب توانى کردن
جگر سوخته حرص به دريا خشک است
اين نه ريگى است که سيراب توانى کردن
از گل جسم اگر پاى تو بيرون آيد
سيرها با دل بى تاب توانى کردن
آنقدر خشک نگشته است کباب دل تو
که نمکسود ز مهتاب توانى کردن
نکند ساحل اگر موج ترا هرزه مرس
سير در خويش چو گرداب توانى کردن
آن زمان بر تو مسلم شود آتش نفسى
که دلى را به سخن آب توانى کردن
چون صدف پاک کنى گر دهن خود صائب
مخزن گوهر شاداب توانى کردن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید