شماره ٦٦٦: با گرانجانى تن دل چه تواند کردن؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
با گرانجانى تن دل چه تواند کردن؟
دانه سوخته در گل چه تواند کردن؟
خاکسارى و تحمل زره داودى است
شورش بحر به ساحل چه تواند کردن؟
راه خوابيده به فرياد نگردد بيدار
پند با عاشق بيدل چه تواند کردن؟
سيل از کشور ويرانه تهيدست رود
باده با مردم عاقل چه تواند کردن؟
سخت رو از دم شمشير نگرداند روى
سخن سرد به سايل چه تواند کردن؟
ايمن است از خطر پرده دران پرده غيب
خار با آبله دل چه تواند کردن؟
هر سر خارى اگر نشتر الماس شود
با گرانجانى کاهل چه تواند کردن؟
آب شمشير فزون مى شود از ديده نرم
نگه عجز به قاتل چه تواند کردن؟
شرم اگر پرده مستورى ليلى نشود
پرده نازک محمل چه تواند کردن؟
در پى حاصل اگر ديده موران نبود
آفت برق به حاصل چه تواند کردن؟
چرخ را از حرکت لنگر تمکين تو داشت
با تو ظالم کشش دل چه تواند کردن؟
مانع شورش دريا نشود صائب موج
با جنون قيد سلاسل چه تواند کردن؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید