شماره ٦٦٢: در دل سخت تو نتوان به سخن جا کردن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
در دل سخت تو نتوان به سخن جا کردن
نتوان غنچه پيکان به نفس وا کردن
پرده چهره مقصود سيه کارى توست
سعى کن سعى در آيينه مصفا کردن
غوطه در خار دهد ديده کوته بين را
گل بى خار ازن باغ تمنا کردن
روى چون سرو سوى عالم بالا آور
تا ميسر شودت مصرعى انشا کردن
هر که از حرف جهان روزه مريم گيرد
مى تواند به نفس کار مسيحا کردن
سر مکش از خط تسليم درين بحر که موج
بوسه زد بر لب ساحل ز کمر وا کردن
هر که دولت پى دنيا طلبد چون طفلى است
که بلندى طلبد بهر تماشا کردن
برق ازان شوختر افتاده که پنهان گردد
اختيارى نبود عشق هويدا کردن
عجز گستاخ کند خصم زبون را صائب
نتوان با فلک سفله مدارا کردن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید