شماره ٦٠٠: ز دل مجموعه اى هر روز املا مى توان کردن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
ز دل مجموعه اى هر روز املا مى توان کردن
ازين يک قطره خون صد نامه انشا مى توان کردن
اگر روى دلى از کارفرما در ميان باشد
به ناخن سنگ را آيينه سيما مى توان کردن
نگردد لنگر تمکين حريف ناله عاشق
به هويى بيستون را دشت پيما مى توان کردن
گريزد لشکر خواب گران از قطره آبى
به يک پيمانه از سر عقل را وا مى توان کردن
نگيرى گر به مرهم رخنه غمخانه دل را
ازين روزن دو عالم را تماشا مى توان کردن
اگر دريوزه همت کنى از شوق بى پروا
سفر در آب و آتش بى محابا مى توان کردن
خط پاکى ز سيلاب فنا دارد وجود ما
چه از ما مى توان بردن، چه با ما مى توان کردن؟
اگر بر دل گذارى همچو کشتى بار مردم را
به آسانى سفر بر روى دريا مى توان کردن
اگر چه مزد کار خود نمى دانم دو عالم را
به انصافى مرا از خود تسلى مى توان کردن
در آن وادى که من طرح شکار افکنده ام صائب
به دام عنکبوتان صيد عنقا مى توان کردن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید