شماره ٥٩٦: عنان مصلحت در عشق مى بايد رها کردن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
عنان مصلحت در عشق مى بايد رها کردن
ندارد حاصلى در بحر بى ساحل شنا کردن
ندارد حلقه اى جز نعل وارون محمل ليلى
نبايد گوش اى مجنون به آواز درا کردن
کمان کن قامت چون تير را در قبضه طاعت
کز اين صيقل توان آيينه دل را جلا کردن
به هم پيوسته گردد چون شرر آغاز و انجامت
توانى خرده جان را به رغبت گر فدا کردن
کمان شکوه چون حلاج چند از دار زه سازي؟
به حرف حق نمى بايست خود را آشنا کردن
ز شکر خواب گردد تنگ شکر جامه خوابت
توانى بستر خود را اگر از بوريا کردن
ز دستت بى طلب دادن به سايل چون نمى آيد
نبايد روى خود را تلخ از ابرام گدا کردن
مشو غافل ز پاس وقت اگر از دور بينايى
که چون شد فوت، نتوان اين عبادت را قضا کردن
نصيحت بشنو اى زاهد، فرود آ از سر منبر
براى روى مردم پشت نتوان بر خدا کردن
به منبر بهر تسخير خلايق حرف حق گفتن
بود رفتن به بام کعبه در کسب هوا کردن
مرو از ره برون صائب به حرف پوچ شيادان
که بى مغزى است از هر چوب بى مغزى عصا کردن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید