شماره ٥٩٤: به تدبير خرد سر پنجه نتوان با قضا کردن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
به تدبير خرد سر پنجه نتوان با قضا کردن
درين دريا به دست بسته مى بايد شنا کردن
دل غمگين به زور اشک هيهات است بگشايد
به دندان گهر نتوان گره از رشته وا کردن
ز خوددارى به دست و پا ره نزديک مى پيچد
عنان چون موج مى بايد درين دريا رها کردن
نکردى سجده اى ز اخلاص تا افراختى قامت
به بام کعبه عمرت رفت در کسب هوا کردن
نگرديده است تا پوچ از هواى نفس دل در تن
به آه اين دانه را از کاه مى بايد جدا کردن
ز ديوار زمين گير قناعت سايه اى خوش کن
که خواب امن نتوان در ته بال هما کردن
چو مى دانى گواه از خانه دارد دست و پاى تو
کمال کوته انديشى است دست از پا خطا کردن
ز خواهش هاى بيجا گر نه اى شرمنده و نادم
چه دارى دست پيش روى خود وقت دعا کردن؟
بود چون سرو دايم نوبهارش بى خزان صائب
تواند هر که با يک جامه چون سرو اکتفا کردن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید