شماره ٥٦٩: خال را در زير زلف آن پرى پيکر ببين

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
خال را در زير زلف آن پرى پيکر ببين
گر نديدى دانه از دام گيراتر ببين
مى گدازد نور را در چشم حسن بى نقاب
باده گلرنگ را در شيشه و ساغر ببين
دور از انصاف است پيچيدن سر از سوداى ما
عذر خواه دست خالى چهره چون زر ببين
از گريبان تجرد چون مسيحا سر برآر
بيضه خورشيد را در زير بال و پر ببين
گر نديدى در ضمير نقطه صد دفتر سخن
در دهان تنگ او صد بوسه را مضمر ببين
گر نديدى بر لب کوثر هجوم تشنگان
در غبار خط نهان آن لعل جان پرور ببين
برنياورده است دست از آستين تا روزگار
زير پاى خود يکى اى نخل بارآور ببين
چشم بگشا در محيط عشق و از موج و حباب
صد ميان بى کمر با افسر بى سر ببين
درد دل را ديدن رسمى زيادت مى کند
عيسى من دردمندان را ازين بهتر ببين
جسم زندان است بر جان هر قدر صافى بود
اضطراب آب را در سينه گوهر ببين
نيست صائب بى غبار تيرگى پاى چراغ
لاله رويان چمن را از برون در ببين



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید