شماره ٤٧١: سينه را از آرزو چون بى نيازان پاک کن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
سينه را از آرزو چون بى نيازان پاک کن
از دل بى مدعا خون در دل افلاک کن
برنمى آيى به شرم نوبهار رستخيز
دانه خود را بسوزان، آنگهى در خاک کن
تا نيفتاده است از پرگار، غربال بدن
خرمن خود را به چندين چشم از غش پاک کن
در طريق جانفشانى از شرارى کم مباش
خرده جان صرف آن رخسار آتشناک کن
بر اميد صبحدم شب را به غفلت مگذران
فيض صبح از آه سرد خويشتن ادراک کن
هيزم تر بيش ازين مفروش پيش عارفان
دست کوتاه از عصا و شانه و مسواک کن
انتظار مرگ بى پروا کشيدن کاهلى است
راه خود نزديک چون پروانه چالاک کن
چند بر بستر نهى پهلو چو خواب آلودگان؟
چون سبکروحان کمند وحدت از فتراک کن
يوسف سيمين بدن را با قبا در بر مکش
از نسيم صبحدم چون گل گريبان چاک کن
در زمين پاک ريزد دانه ابر نوبهار
گوهر شهوار خواهى چون صدف دل پاک کن
تا درين بستان به کف دارى عنان اختيار
گريه اي، صائب به عذر کجروى چون تاک کن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید