شماره ٤٦٥: چون سکندر خانه عمر از اثر آباد کن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
چون سکندر خانه عمر از اثر آباد کن
اين بناى سست پى را آهنين بنياد کن
مى شود وقتى که فريادت شود فريادرس
تا نفس در سينه دارى ناله و فرياد کن
سرو را تشريف آزادى به رعنايى فکند
بنده خود کن، ز رعنايى مرا آزاد کن
روزگار کامرانى را زکاتى لازم است
در حريم شعله ما را اى سمندر ياد کن
نيست غير از عشق خضرى در بيابان وجود
هر کجا گم گشته اى يابي، به عشق ارشاد کن
چند اى گل جلوه در کار تماشايى کني؟
بينوايان قفس را هم به برگى ياد کن
مى رساند موج کشتى را به ساحل بى خطر
صبر بر جور اديب و سيلى استاد کن
گر دو صد تيغ زبان باشد ترا در عرض حال
در نيام خامشى چون سوسن آزاد کن
از کمند پيچ و تاب عشق صائب سر مپيچ
همچو جوهر ريشه محکم در دل فولاد کن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید