شماره ٣٦٦: تا به وصف آن دهن شد سبزه خط ترزبان

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
تا به وصف آن دهن شد سبزه خط ترزبان
طوطيان بر خاک مى مالند از شکر زبان
خضر اينجا خاک مى ليسد ز شرم ناکسى
من کيم تا تيغ او گردد به خونم ترزبان؟
غمزه اش را خط پشيمان از دل آزارى نکرد
تيغ را پيچيده کى مى گردد از جوهر زبان؟
سعى کن کردارت از گفتار باشد بيشتر
همچو تيغ از جوهر ذاتى مشو يکسر زبان
چون صدف هر کس که دندان بر سر دندان نهد
گوهر شهوار جاى حرفش آيد بر زبان
جوهر ذاتى بود از لاف دعوى بى نياز
آبدارى بس بود در دانه گوهر زبان
هر که آب روى خجلت را شفيع خود کند
از مروت نيست آوردن گناهش بر زبان
خار را گل ز آتش سوزان سپردارى کند
در پناه مهر خاموشى بود خوشتر زبان
کشتى از موج خطر پيوسته مى لرزد به خويش
رفت آسايش ز دل تا گشت بى لنگر زبان
همچو آب گوهر از موج حوادث ايمن است
هر که را در عالم آب است کوته تر زبان
همچو برگى کز هجوم ميوه پنهان مى شود
هست مستغرق به شکر نعمت حق هر زبان
گفتگوى آن بهشتى روى را بر لب ميار
تا نشويى صائب از سرچشمه کوثر زبان



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید