شماره ٣٤٢: قسم به ساقى کوثر که از شراب گذشتم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
قسم به ساقى کوثر که از شراب گذشتم
زباده شفقى همچو آفتاب گذشتم
حجاب چهره مقصود بود شيشه و ساغر
نظر بلند شد، ازعالم حجاب گذشتم
کشيده بود به دام فريب، عالم آبم
صفاى دل مددى کرد، همچو آب گذشتم
ز هر چه داشت رگ تلخيي، اميد بريدم
چه جاى باده گلگون، که از گلاب گذشتم
به خون شرم و حيا مى پريد چشم حبابش
هزار شکر کز اين خونى حجاب گذشتم
اگر چه موج سراب است شيشه خانه مشرب
رسيد جان به لبم تا ازين سراب گذشتم
ز شيشه چون گذرد رنگ مى به گرم عناني؟
ز شيشه خانه مشرب به آن شتاب گذشتم
به زور جذبه توفيق و پايمردى همت
چو برق و باد ز رطل گران رکاب گذشتم
شراب، خون روان و کباب، خون فسرده است
هم از کباب بريدم، هم از شراب گذشتم
عجب که پيرخرابات نگذرد ز گناهم
که من ز باده گلرنگ در شباب گذشتم
اميد هست که در حشر زرد روى نگردم
چو من به موسم گل صائب از شراب گذشتم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید