شماره ٣٢٥: ما زمزمه عشق به بازار فکنديم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
ما زمزمه عشق به بازار فکنديم
ما شور درين قلزم زخار فکنديم
طاس فلک از زمزمه عشق تهى بود
ما غلغله در گنبد دوار فکنديم
چون شانه رسيديم به صدزخم نمايان
تا دست در آن طره طرار فکنديم
بس چشمه خون کز لب افسوس گشايد
اين پرده که از چهره اسرار فکنديم
رنگينى ما مهر لب جوهريان شد
آتش به دم سرد خريدار فکنديم
آيينه بينايى ما عيب نما بود
بر چهره خود پرده زنگار فکنديم
بستيم لب از حرف حق از بيم حسودان
خود را عبث از طاق دل دار فکنديم
آيينه ما سير نگرديد ز ديدار
چندان که نظر بر رخ دلدار فکنديم
بار دل ما بود همان دورى منزل
در منزل مقصود اگر بار فکنديم
در بزم بزرگان نتوان کرد گرانى
در پاى خم مى سر و دستار فکنديم
صائب چه قدر سرمه توفيق کشيديم
کز پيش نظر پرده پندار فکنديم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید