شماره ٢٦٧: داغى ز عشق بر دل فرزانه سوختيم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
داغى ز عشق بر دل فرزانه سوختيم
قنديل کعبه را به صنمخانه سوختيم
هرگز صداى بال و پر ما نشد بلند
آهسته همچو شمع درين خانه سوختيم
چيدندگل ز شمع حريفان دور گرد
ما در کنار شمع غريبانه سوختيم
عاشق کجا و جرأت بوس و کنار يار؟
ما بيدلان به آتش پروانه سوختيم
مى شد هزار قافله را شوق ما دليل
صد حيف ازين چراغ که در خانه سوختيم
گنج از گهر به تربت ما شمعها فروخت
ما همچو جغد اگر چه به ويرانه سوختيم
اى آب زندگى ز شبستان برون خرام
کز انتظار جلوه مستانه سوختيم
هنگامه گرم ساز ضرورست عشق را
ما و سپند هر دو حريفانه سوختيم
آب حيات مى چکد از ابر نوبهار
اکنون که ما ز تشنه لبى دانه سوختيم
از يک پياله خار و خس زهد خشک را
مستانه سوختيم و چه مستانه سوختيم!
از شمع، خوشه تخم شرارى نبسته بود
روزى که بال خويش چو پروانه سوختيم
در زير تيغ شمع نکرديم اضطراب
صائب درين بساط دليرانه سوختيم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید