شماره ٢٤٧: ما نام خود ز صفحه دلها سترده ايم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
ما نام خود ز صفحه دلها سترده ايم
در دفتر جهان ورق باد برده ايم
چون سرو تازه روى درين بوستانسرا
در راه گرم و سرد جهان پا فشرده ايم
رقص فلک ز جوش نشاط درون ماست
چون خون مرده گرچه به ظاهر فسرده ايم
نزديکتر به پرده چشم است از نگاه
راهى که ما به کعبه مقصود برده ايم
از صبح پرده سوز خدايا نگاه دار
اين رازها که ما به دل شب سپرده ايم
گر خاک ره شويم فرامش نمى کنيم
از چشمه سار تيغ تو آبى که خورده ايم
از يک نگاه گرم شويم آتش و سپند
هر چند تخم سوخته در خاک مرده ايم
از آرزوى ميوه فردوس فارغيم
دندان صبر بر جگر خود فشرده ايم
مجنون به ريگ باديه غمهاى خود شمرد
با عقده هاى دل غم خود ما شمرده ايم
بگذر ز دستگيرى ما اى سبوى خام
ما التجا به پاى خم مى نبرده ايم
هر نقش نيک و بد که چو آيينه ديده ايم
صائب ز لوح خاطر روشن سترده ايم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید