شماره ٢٣٣: از دست رفت فرصت و ما پا شکسته ايم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
از دست رفت فرصت و ما پا شکسته ايم
در راه آرميده چو منزل نشسته ايم
چون شيشه نيمه گشت کمر بسته مى شود
شد عمر ما تمام و ميان را نبسته ايم
سيلاب حادثات ز فرياديان ماست
تا همچو کوه پاى به دامن شکسته ايم
داريم فکر ريشه دواندن ز سادگى
با آن که چون سپند بر آتش نشسته ايم
چون تن دهيم روز قيامت به زندگي؟
خون خورده تا ازين قفس تنگ جسته ايم
ما را اميد وصل شکر باغ دلگشاست
در زير پوست خنده زنان همچو پسته ايم
هر چند خون شود به مقامى نمى رسد
اين شيشه ها که در ره دل ما شکسته ايم
داغ است چرخ شيشه دل از جان سخت ما
چون کوه زير تيغ به تمکين نشسته ايم
صائب فضاى سينه ما شيشه خانه اى است
از بس که آرزو به دل خود شکسته ايم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید