شماره ٢٠٣: با درد خشک ساخته ام، از دوا ترم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
با درد خشک ساخته ام، از دوا ترم
چشم غبار ديده ام، از توتيا ترم
در آفتابروى قناعت نشسته ام
از سايبان منت بال هما ترم
اى سيل بگذر از سر ويرانيم که من
از نقش پاى ريگ روان بى بقا ترم
جرم مرا چو اشک مياور به روى من
کز جبهه تا (به) نقش قدم از حيا ترم
دورم مکن به تهمت بيگانگى که من
از معنى بلند به دل آشنا ترم
حسنش همان به ساغر مى جلوه مى کند
از اشک تاک اگر چه بسى باصفا ترم
روزى که در پياله مى لاله رنگ نيست
از عندليب فصل خزان بينوا ترم
هر چند مى دهم به غزل داد خسروى
صائب همان ز عرفى شيرين ادا، ترم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید