شماره ١٦٤: شدند جمع دل و زلف از آشنايى هم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
شدند جمع دل و زلف از آشنايى هم
شکستگان جهانند موميايى هم
شود جهان لب پر خنده اي، اگر مردم
کنند دست يکى در گرهگشايى هم
فغان که نيست بجز عيب يکدگر جستن
نصيب مردم عالم ز آشنايى هم
شدند تشنه لبان جهان بيابان مرگ
چو موجهاى سراب از غلط نمايى هم
درين قلمرو ظلمت چو رهروان نجوم
روند سوخته جانان به روشنايى هم
ز سنگ تفرقه روزگار بيخبرند
جماعتى که دليرند در جدايى هم
شود بساط جهان پر زر تمام عيار
کنند کوشش اگر خلق در روايى هم
شدند شهره عالم چو بلبلان صائب
سخنوران جهان از سخنسرايى هم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید