شماره ١٠٥: ز سادگى است تمناى سود ازين مردم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
ز سادگى است تمناى سود ازين مردم
که شد به خاک برابر وجود ازين مردم
بغير آبله دل که غوطه زد در خون
کدام عقده مشکل گشود ازين مردم
زمين شور کند تلخ آب شيرين را
ببر علاقه پيوند زود ازين مردم
بغل گشايى جان بود پيش تيغ اجل
گشايشى که مرا رو نمود ازين مردم
درين قلمرو آفت قدم شمرده گذار
که دام مکر بود تار و پود ازين مردم
ز خون تشنه لبان است موج بحر سراب
مرو ز راه به محض نمود ازين مردم
پلى است آن طرف آب پيش بينايان
دو تا شدن به رکوع و سجود ازين مردم
چونى ز حرص کمر بسته مى دمند از خاک
چه بندها که ندارد وجود ازين مردم
به مردمى ز دد و دام مردمند جدا
چو نيست مردمى آخر چه سود ازين مردم
ز بس فتاد بر او سايه گرانجانان
چو چرخ روى زمين شد کبود ازين مردم
کسى که سر به گريبان درين زمانه کشيد
يقين که گوى سعادت ربود ازين مردم
مرا چون صورت ديوار در بهشت افکند
به گل زدن در گفت و شنود ازين مردم
کجاست برق جهانسوز نيستى صائب
که شد سياه جهان وجود ازين مردم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید