شماره ١٠١: به توبه راهنمون گشت باده نابم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
به توبه راهنمون گشت باده نابم
کمند دولت بيدار شد رگ خوابم
مرا به گوشه ظلمت سراى خود ببريد
که زخم ديده نمکسود شد ز مهتابم
به پاى خم برسانيد سجده اى از من
که زنده در ته ديوار کرد محرابم
چه عقده وا شود از دل به زهد خشک مرا
چه دانه خرد کند آسياى بى آبم
به حکمت از لب من مهر خامشى بردار
که پر چو کوزه سربسته از مى نابم
من رميده کجا تنگناى چرخ کجا
حريف شيشه سر بسته نيست سيمابم
ز من تلاطم اين بحر بيکنار مپرس
که خوشتر از کمر وحدت است گردابم
شده است يک گره از پيچ و تاب رشته من
هنوز چرخ سبکدست مى دهد تابم
نشد به يار رسد نامه شکايت من
غبار گشت به نزديک بحر سيلابم
زبان شکوه بود سبزه تخم سوخته را
از آن نمى دهد اين چرخ شيشه دل آبم
ز چشم شور فلک امن نيستم صائب
و گر نه در گذر سيل مى برد خوابم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید