شماره ٤٦: هردم از شوق عدم ناله و فرياد زنم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
هردم از شوق عدم ناله و فرياد زنم
نه حبابم که گره بيهده بر باد زنم
جوهر ذاتى من موجه درياى بقاست
پيچ و خم چند درين بيضه فولاد زنم؟
نعل من پيش محيط است در آتش چون سيل
تا به دريا نرسم ناله و فرياد زنم
اين قيامت که من از هستى ناقص ديدم
نيست ممکن که به محشر در ايجاد زنم
چه گشادم ز جنون شد که خردمند شوم؟
از خرابات چه ديدم که به آباد زنم؟
چهره ساخته ماه دلم کرد سياه
مى روم صيقلش از حسن خداداد زنم
چون کسى نيست که بارى ز دلم بردارد
چون جرس چند درين قافله فرياد زنم؟
صائب اين زمزمه ها از سر بيدردى نيست
که صلا از نفس گرم به صياد زنم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید