شماره ٢٦٤: حيا عمريست با صد گردش رنگم طرف دارد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
حيا عمريست با صد گردش رنگم طرف دارد
عرق نقاش عبرت از جبين من صدف دارد
نشد روشن صفاى سينه اخلاص کيشانت
که درياى بهم جوشيدن دلها چه کف دارد
بشغل لهو چندى رفع سرديهاى دوران کن
جهان حيز گرمى در خور آواز دف دارد
دل از فکر معيشت جمع کن از علم و فن بگذر
اگر جهل است و گر دانش همين آب و علف دارد
بطوفانگاه آفات استقامت رنگ ميبازد
درين ميدان کسى گر سينه ئى دارد هدف دارد
زاقبال عرب غافل ميباشيد اى عجم زادان
سرير اقتدار بلخ هم شاه نجف دارد
جدا نپسندد از خود هيچکس مشاطه خود درا
مه تابان حضور شب در آغوش کلف دارد
قضا بر سجده ما بست اوج نشه عزت
طلسم آبروى خاک در پستى شرف دارد
بنوميدى چمن سير نگارستان افسوسم
حنا داغست از رنگى که سودنهاى کف دارد
باين عجزيکه مى بينم شکوه جرأتت (بيدل)
اگر مژگان توانى واکنى فتح دو صف دارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید