شماره ٢٥٩: حسن بيشرم از هجوم بوالهوس محشر شود

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
حسن بيشرم از هجوم بوالهوس محشر شود
ايمن از گلچين نباشد باغ چون بيدر شود
ساده لوحيهاى دل عمريست سرمشق غناست
آرزو يارب مباد اين صفحه را مسطر شود
خاک ارباب نظر سامان نور آگهى است
سرمه بايد کرد اگر آئينه خاکستر شود
شوخى حرف از زبان شرمسار ما مخواه
طاير از پرواز ميماند چو بالش تر شود
صفحه دل را بداغى ميتوان آئينه کرد
لفظ از يک نقطه صاحب معنى ديگر شود
آسمان مشکل به آسانى دهد پرداز دل
بحر طوفانها کند تا قطره ئى گوهر شود
تا توانى سرمتاب از جاده تسليم عشق
خاک چون در سايه خورشيد خوابدزر شود
سايه وار از بيکسيها حيله جوى غيرتم
بر سرم گر خاک هم دستى کشد افسر شود
حسرت مخمورى آنچشم ميگون برده ام
سرنوشت خاک من يارب خط ساغر شود
اى جنون تعمير از تشويش آسودن برا
جان سختت چند خشت اين کهن منظر شود
آرميدن کو گرفتم ساعتى چون گردباد
در سر خاکت هواى پيچد و افسر شود
(بيدل) از سرگشتگانى منزلت آوارگيست
اضطرابت چند چون ريگ روان رهبر شود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید