شماره ٢٣٥: چه بوريا و چه مخمل حجاب مى بافند

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
چه بوريا و چه مخمل حجاب مى بافند
بهر چه ديده گشاديم خواب مى بافند
قماش کسوت هستى نميتوان دريافت
حرير وهم بموج سراب مى بافند
نفس چه سحر طرازد بعرض راحت ما
درين طلسم همين پيچ و تاب مى بافند
زلاف ما و من اى بيخودان پوچ قماش
کتان بکارگه ماهتاب مى بافند
زتار و پود هجوم خطش مشو غافل
که بهر فتنه آن چشم خواب مى بافند
بکارگاه نفس ره نبرده ئى کانجا
هزار ناله بيک رشته تاب مى بافند
کمند سعى جهان جز نفس درازى نيست
چو عنکبوت سراسر لعاب مى بافند
عبث بفکر قماش ثبات جامه مدر
بعالمى که توئى انقلاب مى بافند
بوهم خون شده ئى کو چمن کجاست بهار
هنوز رنگ بطبع سحاب مى بافند
زتيغ يار سرما بلند شد (بيدل)
بموج خيمه ناز حباب مى بافند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید