شماره ٢١٠: جنون ازبس شکست آبله در هر قدم دارد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
جنون ازبس شکست آبله در هر قدم دارد
بناى خانه زنجير ما چون موج نم دارد
ببر قم ميدهد خرمن خيال موج رفتارى
که اعجاز خرامش آب و آتش را بهم دارد
زلعل خامشت رمز تبسم کيست بشگافد
خيالى دست بر چاک گريبان عدم دارد
مداراى زشت رو اميد تحسين از صفاکيشان
که اسباب خوش آمد خانه آينه کم دارد
فضوليهاى اميد اينقدر جان ميکند ورنه
دل الفت پرست ياس از شادى چه غم دارد
بترک جاه زن تا در نگيرد ننگ افلاست
که رنج خودفروشى ميکشد هر کس درم دارد
بلغزش چون ننالد خامه حسرت صرير من
که زنجير سيه بختى بتحريک قدم دارد
زتدبير محبت غافلم ليک اينقدر دانم
که دل تا آتشى در سينه دارد ديده نم دارد
نگه ننگاشت صنع آگهى در ديده اعيان
قلم در نرگسستان يک قلم سهوالقلم دارد
نواى عيش گو خون شود مى با درد سودا کن
نفس با اين بضاعت هر چه دارد مغتنم دارد
اگر دشمن تواضع پيشه است ايمن مشو (بيدل)
بخون ريزى بود بيباک شمشيرى که خم دارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید