شماره ٢٠٦: جمعيکه با قناعت جاويد خو کنند

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
جمعيکه با قناعت جاويد خو کنند
خود را چو گوهر انجمن آبرو کنند
حيرت زبان شوخى اسرار ما بس است
آئينه مشربان به نگه گفتگو کنند
محجوب پرده عدمى بى حضور دل
پيداشوى گر آينه ات روبرو کنند
آنجا که عشق خلعت رسوائى آورد
پيراهنى که چاک ندارد رفو کنند
لب تشنه هواى ترا محرمان راز
چون نى بجاى آب نفس در گلو کنند
نقش خيال و خامه نقاش مشکلست
ما را مگر بفکر ميان تو مو کنند
آئينه است گاه خطا رنگ اهل شرم
بيدستگاه شامه گل چشم بو کنند
شوخى بسير عالم ماره نمى برد
چشمى مگر در آبله پا فرو کنند
آن با مقيدان که در اثبات مطلقند
آب نرفته را زتو هم بجو کنند
در بحر کائنات که صحرا نيستيست
حاصل تيممى است بهر جا وضو کنند
(بيدل) دماغ نشه ندارد گداى عشق
گرنه فلک گداخته در يک کد و کنند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید