شماره ١٨٧: تنگى آورد خانه صياد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
تنگى آورد خانه صياد
يکدوچاک قفس کنيد زياد
سير آن جلوه مفت فرصت ماست
نوبهاريم چشم بد مرساد
عشق چون شمع در تلاش سجود
سر ما را بپاى ما سر داد
نفس است آنکه تا رسيد بلب
گرد ما چون سحر قيامت زاد
دل تنگ آخراز جهان برديم
عقده ئى داشتيم کس نگشاد
بيستون در غبار سرمه گم است
ناله هم رفت در پى فرهاد
چيست شغل جهان حيرانى
خاک خوردن بقدر استعداد
از کف وارثان نرفت برون
زر قارون عمارت شداد
خفته ئى زير سقف بى ديوار
عيش اين خانه ات مبارک باد
يار عمريست نام ما نگرفت
اين فراموشى از که دارد ياد
نامه دل بود در کف اميد
بر که خواندم که باز نفرستاد
تا چرا غم رسد بخاموشى
همه شب سرمه ميکنم ايجاد
گردم اين نه قفس نمييابد
گر بزير پرم کنند آزاد
چون سپندم در آتشى که مپرس
سرمه گردم اگر کنم فرياد
محمل شمع ميکشم (بيدل)
خدمت پا بگردنم افتاد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید