شماره ٧٩: به پستى وانماند هر که از دردى نشان دارد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
به پستى وانماند هر که از دردى نشان دارد
سحر از چاکهاى دل بگردون نردبان دارد
بدوش الرحيلى بار حسرت ميکشد عالم
حرس عمريست چون گل محمل اين کاروان دارد
بجز وحشت نميبالد زاجزاى جهان گردى
چمن از برگ برگ خويش دامن بر ميان دارد
بذوق عافيت خون خوردنت کار است معذورى
در اينجا گر همه مغز است درد استخوان دارد
مکن با چشم تر سودا اگر محو تماشائى
بهار حيرت آئينه در شبنم خزان دارد
سخن باشد دليل زندگى روشن خيالانرا
غم مردن ندارد شعله ما تا زبان دارد
بصد گلزار رعنائى بچندين رنگ پيدائى
همان ناموس يکتائى مرا از من نهان دارد
غبارم پر نميزد گر نمى سر ميزد از اشکم
عنان وحشت من عجز اين واماندگان دارد
نشاط حسن ميبالد زدرد عاشقان (بيدل)
گلستان خنده در بار است تابلبل فغان دارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید