شماره ٢٨٣: خيال آنمژه عمريست در نظر دارم

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
خيال آنمژه عمريست در نظر دارم
درين چمن قلم نرگسى بسر دارم
نياز من همه ناز احتياجم استغنا
گل بهار توام رنگ از که بردارم
وصال اگر ثمر ديدهاى بيخوابست
من اين اميد زآينه بيشتر دارم
دل و داغ تماشاى فرصتم کم نيست
هزار آينه در چشمک شرر دارم
بياد نرگس مستش گرفته ام قدحى
دگر مپرس زمن عالمى دگر دارم
خمار عيش ندارد مقيم دير وفا
دلى گداخته ام شيشه در نظر دارم
حضور دولت بى اعتباريم چه کمست
گره ندارم اگر رشته بيگهر دارم
غم فضولى وحشت کجا برم يارب
که شش جهت چو نگه يکقدم سفر دارم
جنون شکست به بيکاريم زعريانى
بدست جاى گريبان همين کمر دارم
کسى بفهم کمالم دگر چه پردازد
زفرق تا بقدم عيبم اين هنر دارم
دلير عرصه لافم زانفعال مپرس
همين قدر که نفس خون کنم جگر دارم
کجاست مشترى لفظ و معنيم (بيدل)
پرى متاعم و دکان شيشه گر دارم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید