شماره ١٧٠: بعد ازين در گوشه دل چون نفس جا ميکنم

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
بعد ازين در گوشه دل چون نفس جا ميکنم
چشم ميپوشم جهانى را تماشا ميکنم
زان دهان بى نشان هر گاه ميآيم بحرف
بر لب ذرات امکان مهر عنقا ميکنم
تا چه پيش آيد چو شمعم زين شبستان خيال
صيقل آينه زان نقش کف پا ميکنم
مدعاى دل بلب دادن قيامت داشته است
رو بناخن ميتراشم کاين گره واميکنم
بى تميزى کفر و اسلامم برون آورده اند
هر چه باشد بسکه محتاجم تقاضا ميکنم
نقد فطرت اينقدر مصروف نادانى مباد
خانه بازار است من در پرده سودا ميکنم
از چراغ ديده خفاش ميگيرم بلد
تا سراغ خانه خورشيد پيدا ميکنم
چون گهر خودداريم تا کى در ساحل زند
دست ميشويم زخويش و سير دريا ميکنم
بر که نالم از عقوبتهاى بيداد امل
آه از امروزى که صرف فکر فردا ميکنم
ناله دردى گر از من بشنوى معذور دار
غرقه طوفان عجزم دست بالا ميکنم
(بيدل) از سامان مستيهاى اوهامم مپرس
دل بحسرت ميگدازم مى بمينا ميکنم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید