شماره ١٦٩: بعد ازين از صحبت اين ديو مردم رم کنم

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
بعد ازين از صحبت اين ديو مردم رم کنم
غول چندى در بيابان پرورم آدم کنم
در مزاج بدرگان جز فحش کم دارد اثر
زخم سگرابى لعاب سگ چسان مرهم کنم
عالمى رنجى توقعهاى بيجا ميکشد
کوس شهرت انتظاران بشکنم يا نشکنم
چون خبيث افتاد طبع از طينت ناپاک او
خوک را حلوا کشم در پيش تا ملزم کنم
بافساد جوهر ذاتى چه پردازد صلاح
آدميت کو اگر از خرس موى کم کنم
هرزه کاريها درين دل مردگان از حد گذشت
بعد از اين آن به که گر کارى کنم ماتم کنم
هيچم اما در طلسم قدرت نيرنگ دهر
چون عدم کارى که نتوان کرد اگر خواهم کنم
صنعتى دارد خيال من که در يکدم زدن
عالمى را ذره سازم ذره را عالم کنم
حکم تقدير دگر در پرده کلک منست
هر لئيمى را که خواهم بى کرم حاتم کنم
ننگ همت گر نباشد پوچ بافيهاى وهم
بر هما حرفى نويسم جاه و چتر جم کنم
تا خجالت بشکند باد بروت سرکشى
موى چينى بر علمهاى شهان پرچم کنم
از صفا آينه وار يکجهان دل ميشود
سنگ خشتى را که من با نقش خود محرم کنم
بسکه در ساز کلامم فيض آگاهى است عام
محرم انصاف گردد گر کسى را ذم کنم
عبرت ايجادست (بيدل) تنگى آغوش شرم
بى گريبان نيستم هر چند مژگان خم کنم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید