شماره ١١٨: با صد حضور باز طلبگارت آمدم

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
با صد حضور باز طلبگارت آمدم
دست چمن گرفته بگلزارت آمدم
جمعيتى دليل جهان اميد بود
خوابيدم و بسايه ديوارت آمدم
شغل نياز و ناز مکرر نمى شود
بودم اسير و باز گرفتارت آمدم
بيع و شر اى چارسوى عشق ديگر است
خود را فروختم که خريدارت آمدم
احسان بهر چه ميخردم سود مدعاست
از قيمتم مپرس ببازارت آمدم
وصل محيط مى برد از قطره ننگ عجز
کم نيستم بعالم بسيارت آمدم
قطع نظر زهر دو جهانم کفيل شد
تا يک نگاه قابل ديدارت آمدم
مستانه ميروم زخود و نشه رهبر است
گويا بياد نرگس خمارت آمدم
ديگر چه سحر پرورد افسون آرزو
من زانجهان بحسرت رفتارت آمدم
وقف طراوت من (بيدل) تبسمى
بر تشنه کام لعل شکر بارت آمدم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید