شماره ١١٢: اى نرگست حياکده صلح و جنگ هم

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
اى نرگست حياکده صلح و جنگ هم
ساز غزال رام تو خشم پلنگ هم
دنبالهاى ابروت از دل گذشته است
مى آيد از کمان تو کار خدنگ هم
تنها نه دف زحلقه بگوشان بزم تست
دارد سرى بفکر سجود تو چنگ هم
رنگينى لباس چه مقدار دلکش است
گل کرده است اين هوس از طبع سنگ هم
از آگهى بمغز خرد جمع کرده ايم
کيفيتى که نيست در اوهام ننگ هم
زانو زدن زخصم مپندار عاجزيست
پيداست اين ادا دم کين از تفنگ هم
اى خستت عقوبت جاويد هوشدار
بدتر زقبر مى فشرد جسم تنگ هم
راهيست راه عمر که خود قطع ميشود
وصل فنا شتاب ندارد درنگ هم
عجزيست در مزاج تحير سرشت من
کز خويش رفتنم نشکسته است رنگ هم
در کارگاه عشق سلامت چه ميکند
اينجا بطبع شيشه خريده است سنگ هم
بى الفت لباس زعريان تنى چه باک
جنس دکان فخر پرستيست ننگ هم
(بيدل) مباد منگر جام تهى شوى
دارد حضور قلقل مينا ترنگ هم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید