شماره ٤٣: نام شاهان کز نگين گل کرده کر و فر بچنگ

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
نام شاهان کز نگين گل کرده کر و فر بچنگ
عبرتى بيرون چکيده است از فشار چشم تنگ
صدر استغناى يار آماده تعظيم ماست
يکقدم گر بگذريم از چوب دربانان ننگ
دهر بيباکست اما قابل بيداد کيست
همت از مينا طلب در کوه بسيار است سنگ
فضل اگر رهبر بود اوهام انوار هدى است
ابر رحمت خضر ميروياند از صحراى بنگ
تا اثر چون ناله از صيد اجابت نگذرد
پر برون مى آرد اينجا سعى منقار خدنگ
از هوس عمريست چون آينه مژگان بسته ايم
کم نگردد از سرما سايه ديوار زنگ
خاک مى ليسد دم بيدستگاهى لاف مرد
سرمه آهنگ است در آب تنک هوى نهنگ
گرمى آغوش بيرنگى برودت مايه نيست
همچو بوى گل چه شد زير پرم نگرفت رنگ
چشم بدمست که زد بر سنگ ميناى مرا
کز غبارم تا قيامت صوت خيزاند ترنگ
امتحان هستى از دل رونق تحقيق برد
از نفس کرديم آخر خانه آينه تنگ
آسمان (بيدل) ندانم در کجا مى راندم
اين فلاخن ميزند عمريست از دورم بسنگ



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید