شماره ٣٣: رسانده ايم درين عرصه ئى خيال آهنگ

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
رسانده ايم درين عرصه ئى خيال آهنگ
چو شمع ناوک آهى بشوخى پر رنگ
زنااميدى دلها دلت چه غم دارد
شکست ساغر و ميناست طبل عشرت سنگ
شرابخانه هستى که عشق ساقى اوست
بجز خيال حدوث قدم ندارد بنگ
درين چمن همه با جيب خويش ساخته ايم
کسى نديد که گل دامن که داشت بچنگ
سواد الفت ايندشت عبرت اندوز است
نگاهى آب ده از سرمه دان داغ پلنگ
در آرزوى شکستى که چشم بد مرساد
درين ستمکده ما هم رسيده ايم برنگ
خيال اينهمه داغ غرور غفلت ماست
صفا وديعت نازيست در طبيعت رنگ
بقلزمى که فتد سايه بنا گوشت
گهر برشته کشد خارهاى پشت نهنگ
چه آفتى تو که نقاش فتنه نگهت
برنگ رفته کشد مخمل غبار فرنگ
چو گل جز اين که گريبان درم علاجى نيست
فشرده است بصد رنگ کلفتم دل تنگ
هنوز شيشه نه ئى نشه عالم دگر است
تفاوت عدم و کم مدان پرى تا سنگ
بدوش برق کشيديم بار خود (بيدل)
زخويش رفتن ما اينقدر نداشت درنگ



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید