ما آن توايم و آن تو دانى
دل داده ترا و جان تو دانى
در عشق تو صادقيم جانا
صدق دل عاشقان تو دانى
دانى تو که چيست حال جانم
حال همه جهان تو دانى
گر درد به ما دهى و گر صاف
تو حاکمى اين و آن تو دانى
بى نام و نشان کوى عشقيم
داديم ترا نشان تو دانى
از هر دو جهان کنار کرديم
سرى است درين ميان تو دانى
مستيم و حريف نعمت الله
ميخانه ما همان تو دانى