شماره ٦٦٢: ز سوداى جهان بگذر اگر سوداى ما دارى

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
ز سوداى جهان بگذر اگر سوداى ما دارى
هواى خويشتن بگذار اگر ما را هوا دارى
مرو دور اى عزيز من بيا نزديک ما بنشين
چرا بيگانه مى گردى نشان آشنا دارى
خرابات است و ما سرمست و ساقى جام مى بر دست
ازين مجلس گريزانى بگو عزم کجا دارى
برو اى عقل سرگردان که من مستم تو مخمورى
ندارم راحتى از تو مرا زحمت چه مى دارى
فدا کن جان اگر خواهى که عمر جاودان يابى
فنا شو از وجود خود اگر عشق بقا دارى
ز خلوت خانه ديده خيال غير بيرون کن
بگو اى نور چشم من به جاى او که را دارى
سبوى خود چو بشکستى به بحر ما به پيوستى
بشو غواص اين دريا که درى پربها دارى
نديم بزم سيد باش اگر فردوس مى جوئى
حريف نعمت الله شو اگر نور خدا دارى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید