شماره ٦٥٨: گر آينه عين او نبودى

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
گر آينه عين او نبودى
آن روى به ما که مى نمودى
بگشاد در سرا به عالم
گر در بستى که مى گشودى
او مى بخشد وجود ورنه
بودى ز من و ز تو نبودى
بى خنده گل نواى بلبل
در گلشن او که مى شنودى
گر نقش خيال او نديدى
اين ديده ما کجا غنودى
اين گفته اگر نه گفته اوست
از آينه زنگ کى زدودى
ديديم که سيد خرابات
مستانه سرود مى سرودى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید