شماره ٦٥٢: گاهى به غم و گهى به شادى
غزلستان ::
شاه نعمتالله ولی ::
غزليات - بخش دوم
گاهى به غم و گهى به شادى
دکان خوشى درش گشادى
هر رخت که بود در خزينه
بر درگه خويشتن نهادى
از خود بخرى به خود فروشى
در بيع و شرى چه اوستادى
سرمايه ما به باد دادى
با ما تو کجا دراوفتادى
معشوق خودى و عاشق خود
هم عشقى و داد خويش دادى
فرزند تو اند جمله عالم
اسرار تو است هر چه زادى
تو سيد عالمى به تحقيق
زيرا که تو پادشه نژادى
نظرات نوشته شده