عالم منور است به نور جمال او
داريم ما کمال ولى از کمال او
نقش خيال اوست که بر ديده رو نمود
در خواب ديده ايم از آن رو خيال او
آب حيات ماست که نوشند تشنگان
سرچشمه خوشش بود آب زلال او
رنديم و لاابالى و نوشيم مى مدام
نه باده حرام شراب حلال او
هر زنده دل که جان عزيزش از او بود
جاويد باشد او و نباشد زوال او
مستى که اصل او بود از کوى مى فروش
آخر بجاى خويش برد آن مآل او
سيد يکى است در دو جهان مثل او کجاست
هرگز نديده ديده مردم مثال او