شماره ٤٦٠: صد هزار آئينه دارد يار من

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
صد هزار آئينه دارد يار من
مى نمايد در همه دلدار من
ديده من روشن است از ديدنش
باد دائم روشن اين ديدار من
جز خيالش نيست هم خوابى مرا
غير عشقش نيست يار غار من
بلبل سرمستم و نالان به ذوق
روضه رضوان بود گلزار من
من خراباتى و رند و عاشقم
خدمت معشوق من خمار من
او و من با همدگر باشيم خوش
لاجرم من يار او او يار من
نعمت الله گر نگشتى آشکار
کى شدى پيدا بتو اسرار من



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید