شماره ٣٥٠: ما ز مى شوق عشق عاشق و مست آمديم

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
ما ز مى شوق عشق عاشق و مست آمديم
بر سر کوى مغان باده پرست آمديم
پيشتر از اين ظهور خورده شراب طهور
ساقى ما گشته حور ز آن همه مست آمديم
چونکه بيامد چو جان دوست در آن لامکان
گفت به ما اين زمان بهر نشست آمديم
اين دل ما خوش شده چونکه رسيد اين خبر
چند روى در بدر جام به دست آمديم
چونکه درون دلم گشت نهان دلبرم
گفت به ما اين زمان دست به دست آمديم
ساغر و ساقى ما جمله توئى والسلام
عشق بگويد تمام جمله ز هست آمديم
دوست در آن يک چله کرده چنين غلغله
جمله در آن سلسله جرعه پرست آمديم
هر سحرى آن نگار برد مرا نزد يار
کرد مرا بى قرار نيست ز هست آمديم
سيد دريا شکاف شست فکنده به بحر
از طلب عشق او جمله بشست آمديم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید