شماره ٢٥٨: شمع دل هر نفسى زآتش دل برگيرم

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
شمع دل هر نفسى زآتش دل برگيرم
همچو پروانه به عشق آيم و در برگيرم
تا کنم مجلس عشاق منور چون شمع
از سرم تا به قدم سوزد وخوش درگيرم
من که بيمار توام گر قدمى رنجه کنى
باز خوش دل شوم و زندگى از سر گيرم
دامن دولت وصل تو اگر دست دهد
دل فدا کرده وجان داده به بر درگيرم
گر حجاب است ميان من و تو جان عزيز
حکم فرما که روانش ز ميان برگيرم
مدتى شد که ره عقل همى پيمودم
وقتش آمد که ز عشقش ره ديگر گيرم
همچو سيد به سراپرده ميخانه روم
ترک اين زهد ريائى مکرر گيرم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید