شماره ٢٤٣: همدمى گر طلب کنى يک دم

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
همدمى گر طلب کنى يک دم
باش با جام مى دمى همدم
گنج و گنجينه خداوندى
طلبش کن ز حضرت آدم
گر کسى جم نديد و جامش ديد
ما نديديم جام را بى جم
درمنديم و درد او درمان
دل ما ريش و زخم او مرهم
جام مى را بگير و خوش مى نوش
که بود ذوق اين و آن با هم
مظهر اسم اعظم اوئيم
غير ما کيست صاحب اعظم
اين وآن درجهان فراوانند
نعمت الله يکى است در عالم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید