شماره ٢٢١: رفتم به در از خانه به ميخانه نشستم

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
رفتم به در از خانه به ميخانه نشستم
آن توبه سنگين به يکى جرعه شکستم
گر عاقل مخمور مرا خواند به مجنون
منعش مکن اى عاشق سرمست که هستم
در هر دو جهان غير يکى را چو نديدم
شک نيست که من غير يکى را نپرستم
سرمست شرابم نه که امروز چنينم
از روز ازل تا به ابد عاشق مستم
در خواب گرفتم سر دستى که چه گويم
خوش نقش خيالى است که افتاد به دستم
گفتند که در کوى خرابات حضورى است
برخاستم و رفتم وآنجا بنشستم
سيد کرمى کرد و مرا خواند به بنده
من هم کمر خدمت او چست به بستم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید