شماره ٢٠٩: تا جمالش در تجلى ديده ام

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
تا جمالش در تجلى ديده ام
صورتش را عين معنى ديده ام
ديده ام بينا به نور روى اوست
لاجرم بينا است يعنى ديده ام
مست مجنون روز و شب گرديده ام
تا به ليلى حسن ليلى ديده ام
ذات من آئينه و او آينه
هردو را در يک تجلى ديده ام
غير معشوقم نيايد در نظر
عاشقان را گرچه خيلى ديده ام
تا محيط ديده بر زد موج عشق
هفت دريا را چو سيلى ديده ام
نعمت الله يافتم در هر وجود
با همه عشقى و ميلى ديده ام



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید